پنج شنبه شب مورخ 29 بهمن 95 دختر بچهای افغان به نام غزال، از داخل یک سوپرمارکت در حاشیهی شهر کرمان و از منطقهی سرآسیاب توسط یک مرد دزدیده میشود و فیلم آن هم در شبکههای مجازی دست به دست میچرخد.
بلافاصله پس از وقوع ، جلسهای در عالیترین سطوح امنیتی و انتظامی استان تشکیل و فرماندهی انتظامی استان راساً مدیریت تیمی متشکل از پلیس آگاهی و دیگر ردههای تخصصی را به عهده گرفته و کمتر از 20 ساعت بعد در روستای چهارفرسخ و حاشیهی کویر ، غزال بدون کوچکترین آسیبی آزاد و سه نفر گروگانگیر که یکی از آنها نیز تبعه خارجی بوده دستگیر و تحویل دستگاه قضایی میشوند. هدف از این گروگانگیری بر خلاف شایعات و دروغهایی که در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی مطرح گردید ، اخاذی از پدر و عموی غزال بوده است.
عملکرد همهی کسانی که در این ماجرا فعالیت کردند تا پروندهی گروگانگیری در کوتاهترین زمان ممکن به سرانجام برسد و غزال کوچک سلامت به آغوش خانوادهاش برگردد ، مصداق مدیریت جهادی بود والا با تکیه بر نظام اداری و دیوان سالاری دولتی ، که بسیاری از کارکنان منتظر پایان وقت و زدن کارت خروج هستند ، چنین دستاوردهایی حاصل نمیشود.. کسانی که این کار را انجام دادند نه تعطیلی میشناختند ، نه شب نه روز ، نه انتظار پاداش داشتند نه حتی کسی آنها را شناخت.
سکانس 2:
باران بیسابقهای از روز دوشنبه هفته قبل در استان کرمان آغاز شد . طبق آمار و گزارش کارشناسان، میلیاردها متر مکعب آب شیرین واردکرمان گردید. چیزی شبیه معجزه! حتی در دقیق ترین نقشههای ناسا نیز چنین پیش بینی صورت نگرفته بود. از مدتها پیش ، شبکههای اجتماعی و فضای مجازی سرشار از پستهای ناامید کننده بود و خبر از خشکسالیهای وحشتناک و سومالیایی شد فلات زیبای ایران میداد. خبرها و عکس هایی که مأیوس کنندهای که دائم بازتولید میشدند و بیش از ریزگردها ، روح و روان مخاطبین را میآزردند را پایانی نبود. اما لطف پروردگار در اوج ناامیدی مردمان کویر بر همهی ناامیدی ها غلبه کرد.
البته چنین حجمی از بارش در یک مدت کوتاه ، علی القاعده نگرانیهایی هم در پی داشت. سدهای بزرگ استان یعنی سد جیرفت ، سد نساء و سد بافت لبریز از آب شدند و گاه ورودی آب به برخی سدها به 700 متر مکعب رسید!!. چند سیل بند خاکی شکست ، آب برخی شهرها مانند بردسیر را فرا گرفت ، برخی روستاها در شرق استان تخلیه شد ، اما این پدیده چنان مدیریت شد که در استان تنها یک نفر جان باخت. آن هم مردی 40 ساله ، به دلیل این که در کنار رودخانهی دلفارد قصد سلفی گرفتن داشت و بی احتیاطی کرده بود.
از استاندار و رئیس ستاد بحران گرفته تا معاونینی که هر کدام فرماندهی یک بخش از استان را همچون فرماندهان قرارگاههای دوران جنگ به عهده گرفتند و مدیران اجرایی مانند هلال احمر و راهداری ، پلیس راه ، اورژانس ، شرکت گار ، بسیج و سپاه و صدا و سیما و نیروی انتظامی و شهرداریها و ... همه پای کار آمدند.
یکی از کارهایی که در این ماجرا انجام شد ، نصب دو دهنه پل فلزی در مسیر بم – کرمان بود که کمتر از 12 ساعت بعد از حادثهی فرو ریختن پلهای خواجه عسکرتوسط اداره کل راهداری و حمل و نقل استان صورت گرفت و عبور و مرور بین استان سیستان و بلوچستان و کرمان با سایر نقاط کشور در مدتی کوتاه به حالت عادی برگشت و رکوردی محسوب میشود.
این درحالیست که در جنوب استان و به خصوص جیرفت ، همزمان اکیپهایی از دامپزشکی با همکاری سایر دستگاههای معین، در حال پایش برای شناسایی کانونهای احتمالی آنفلوانزای فوق حاد پرندگان بودند و خانه به خانه را جستجو کردند تا اگر پرندهی آلودهای وجود دارد معدوم شود و به زنجیرهی غذایی مردم و سرمایهی مرغداران لطمهی وارد نشود.
هر چه فکر میکنم جز مدیریت جهادی ، امکان نداشت بتوان این رخدادها را به بهترین شکل مدیریت کرد. همهی مدیران ، کارشناسان و پرسنلی که برای مهار سیل و مهار آنفلوانزا فعالیت کردند ، انگیزهای چون رزمندگان دوران دفاع مقدس داشتند.
سکانس 3:
عصر روز جمعه ، پس از پایان یافتن عملیات آزادسازی غزال در چهار فرسخ که در بخش نخست این یادداشت به آن اشاره کردم گذارم به شهداد افتاد ، در میان راه ، بخشدار را دیدم که روستا به روستا میگشت و با افراد محلی یا اعضای شوراهای اسلامی برای حل مشکلات مردم بخش گفتگو میکرد. به اتفاق ایشان به ملک آباد رفتم ، روستایی که حدود 10 کیلومتر با مرکز بخش شهداد فاصله دارد. ملک آباد همچون بسیاری دیگر از روستاهای حاشیهی لوت، بعد از گذشت 37 سال و دست به دست گشتن مدیریت استان بین جناح های مختلف سیاسی، همچنان شبیه روستاهای دورافتادهی افغانستان مینماید. شاخههای خشکیده نخلها نشان میدهد که بسیاری از آنها، بیش از 10 سال حرس نشدهاند و لابد آبیاری هم به خوبی صورت نگرفته است. در این میانه وارد محوطهی میشویم که ساختمانی زیبا در حال ساخت است. قبلاً مدرسهای متروکه بوده که توسط شرکت ماهان خریداری شده و قرار است محل اسکان مجموعهی مدیریت گردشگری در منطقه باشد.
عصر جمعه بود اما کارگران و استادکاران در حال فعالیت بودند. گویا قرار است مسجدی هم کنار ساخته شود. قدری جلوتر رفتیم ، چند نفر در حال فنسکشی بودند. در میان نخلستان دهها زن و مرد در حال کار بودند . تنهی درختان سر به فلک کشیدهی نخل دورنگ بود . معلوم میشد که چندین سال متمادی کسی شاخهی خشک را نبریده است و باغ سالها به امان خدا رها شده است. حالا کارگران بومی متری 7- 6 هزار تومان میگیرند و شاخهها را میبرند. رئیس شورای اسلامی روستا را دیدم ، کولهای از برگهای خشک نخل را بر دوش داشت. پشت سر او بیش از ده مرد و زن شاخههای خشک بریده شده نخل ها را به بیرون محوطه حمل میکردند.
با رئیس شورا و جوان دیگری که نجابت مردمان کویر را بر چهره داشت ، حال و احوال کردیم. بخشدار پرسید کار چند رو دیگر تمام میشود و پاسخ شنیدیم که به یاری خدا تا دو روز دیگر کار بهسازی نخلستان را انجام میدهند . عده ای دیگر در حال ساخت چهارده سکوی سیمانی بودند تا خانههای چوبی برای اقامت گردشگران را در میان نخلستان برپا نمایند.
عصر جمعه بود ، به طور طبیعی در ملک آباد ، روستایی نیمه متروکه در حاشیهی کویر شهداد، کسی را نباید در میان نخلستان ها می دیدیم . حداکثر انتظار در این گونه روستاها در خوشبینانهترین وضعیت این است که پیرمردها و پیرزن هایی را ببینیم که در میان خاکها و پای دیوارهای گلی در سکوت نشستهاند و چشم انتظار جوانهای ده هستند که برای دست فروشی و سیگار فروشی به شهرها رفتهاند. با خودم فکر میکنم چه اتفاقی افتاده که در شهداد ، عصر یک روز جمعه ، در یک روستای دور افتاده این چنین شور و شوقی برای سازندگی به پا شده؟
به خاطر میآورم که آقای رحمانی فضلی در 16 آذر ماه 92 بهنگام معرفی استاندار کرمان گفته بود: رزم حسینی استانداریست که وامدار هیچ گروهی نیست و از آب و خاک و هوا ثروت میآفریند.
به یاد میآورم که آقای رزم حسینی هم بارها در جلسات مختلف گفته بود: دولت را باید با تفکر بخش خصوصی و مدیریت جهادی اداره کنیم نه مدیریت جناحی!!. مدیریت جهادی و تفکر بخش خصوصی یعنی جمعه و شنبه نشناسیم ، ساعت کار اداری و غیر اداری نشناسیم ، یعنی تشریفات و هزینههای زائد را کنار بگذاریم ، یعنی هزینه فایده را در نظر بگیریم. نگوئیم پول نفت است ، پول مفت است و هر جور خواستند میتوانند هزینه کنند. تفکر بخش خصوصی یعنی کارآفرینی ، خلق و توزیع ثروت برای توسعه ، تفکر بخش خصوصی یعنی مردمی کردن اقتصاد ، آنگونه که مقام معظم رهبری فرمودند که اقتصاد مقاومتی ، اقتصادیست مردمی و دولتی نیست!!
تفکر بخش خصوصی یعنی به جای اعانه دادن و گداپروری ، مردم متناسب با توانایی و قابلیتهای خود در مسیر توسعه و در فرایند پیشرفت استان و کشور مشارکت کنند و دستشان در جیب خودشان باشد. همچنان که امروز در قلعهگنج اتفاق افتاده و کم کم مردم از اعانه بگیری رها میشوند. مدیریت جهادی هم یعنی وقتی دختر بچهی مهاجر افغان دزدیده میشود، فرماندهان و نیروهای امنیتی و انتظامی و قضایی تصور کنند غزال دختر خودشان بوده ، مدیریت جهادی یعنی مدیران اجرایی استان برای مهار سیل ، کمک به آسیب دیدگان ، پیشگیری از خسارات و تلفات ، قرارگاهی چون دوران دفاع مقدس ایجاد کنند ، برای مهار آنفلوانزای پرندگان روز و شب نشناسند و عصر روز تعطیل ، گروهی از مردمان شهداد با اعضای شورای اسلامی و بخشدار و پلیس راه و عوامل انتظامی زمینهای فراهم سازند تا در آیندهای نه چندان دور ، این منطقه پذیرای گردشگرانی باشد که از جای جای استان و کشور و جهان گسیل میشوند، تا رونق را به همراه بیاورند و فرهنگ مردم نجیب و سخت کوش کویر را با خود به سوغات ببرند.
خلیل همایی- اول اسفند ماه 95